
به گزارش کارمادیو، در قرن بیستویکم، تغییرات اقلیمی دیگر یک تهدید دور از ذهن یا پیشبینی علمی نیست؛ بلکه واقعیتی ملموس است که اثرات آن در گوشه و کنار جهان مشاهده میشود. از ذوب یخهای قطبی گرفته تا موجهای گرمای بیسابقه، طوفانهای ویرانگر و خشکسالیهای طولانی، سیاره ما در حال ارسال پیامی واضح است: زمان برای اقدام رو به اتمام است. اما در مواجهه با این بحران جهانی، سؤالی اساسی مطرح میشود: آیا مسئولیت مقابله با تغییرات اقلیمی بر دوش دولتهاست، شرکتهای بزرگ، یا تکتک افراد؟ این مقاله استدلال میکند که پاسخ در یک رویکرد جمعی نهفته است که در آن همه ما نقشی حیاتی داریم.
ابعاد بحران اقلیمی
برای درک عمق این مسئله، کافی است نگاهی به دادهها بیندازیم. بر اساس گزارش هیئت بیندولتی تغییرات اقلیمی (IPCC) در سال ۲۰۲۳، دمای میانگین جهانی نسبت به دوران پیشاصنعتی ۱.۱ درجه سانتیگراد افزایش یافته و اگر روند کنونی ادامه یابد، تا پایان قرن به ۳ درجه یا بیشتر خواهد رسید. این افزایش شاید در نگاه اول ناچیز به نظر برسد، اما پیامدهای آن فاجعهبار است: بالا آمدن سطح آب دریاها، نابودی زیستبومها، و تهدید امنیت غذایی میلیونها نفر. در ایران نیز، کاهش بارندگی و خشک شدن تالابها و رودخانهها نشاندهنده تأثیرات این بحران بر زندگی روزمره است.
نقش دولتها: سیاستگذاری یا بهانهجویی؟
دولتها بهعنوان نهادهای قانونگذار و ناظر، بدون شک در خط مقدم این مبارزه قرار دارند. توافقنامه پاریس در سال ۲۰۱۵ نمونهای از تلاش جهانی برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای بود، اما اجرای آن همچنان با موانع جدی مواجه است. کشورهای توسعهیافته، که مسئول بخش عمده انتشار کربن تاریخی هستند، اغلب به تعهدات خود پایبند نبودهاند، در حالی که کشورهای در حال توسعه استدلال میکنند که حق دارند برای رشد اقتصادی خود از سوختهای فسیلی استفاده کنند. این تنش نشان میدهد که سیاستگذاری اقلیمی بدون همکاری و انصاف جهانی نمیتواند مؤثر باشد.
با این حال، دولتها تنها با وضع قوانین و جریمهها نمیتوانند این بحران را حل کنند. اجرای سیاستهای سبز، مانند سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر یا توسعه حملونقل عمومی پایدار، نیازمند اراده سیاسی و بودجهای است که اغلب در سایه اولویتهای کوتاهمدت قربانی میشود. به عنوان مثال، در حالی که کشورهایی مانند سوئد و دانمارک به سمت حذف سوختهای فسیلی پیش میروند، بسیاری از اقتصادهای بزرگ همچنان به زغالسنگ و نفت وابستهاند.
مسئولیت شرکتها: سود یا پایداری؟
در سوی دیگر، شرکتهای بزرگ، بهویژه در صنایع انرژی، حملونقل و تولید، نقش غیرقابل انکاری در این معادله دارند. گزارشها نشان میدهد که تنها ۱۰۰ شرکت مسئول بیش از ۷۰ درصد انتشار گازهای گلخانهای جهان از سال ۱۹۸۸ تاکنون بودهاند. غولهای نفتی مانند اکسونموبیل و شل، علیرغم آگاهی از تأثیرات مخرب فعالیتهایشان، دههها برای پنهان کردن این حقیقت تلاش کردهاند. این واقعیت پرسشهایی جدی درباره اخلاق کسبوکار مطرح میکند: آیا سود باید بر بقای سیاره اولویت داشته باشد؟
با این حال، نشانههایی از تغییر دیده میشود. فشار عمومی و سرمایهگذاران باعث شده که برخی شرکتها به سمت پایداری حرکت کنند. برای مثال، تسلا با تمرکز بر خودروهای برقی و مایکروسافت با هدف کربنمنفی شدن تا سال ۲۰۳۰، نشان دادهاند که میتوان سودآوری و مسئولیت زیستمحیطی را ترکیب کرد. اما این اقدامات هنوز به اندازه کافی گسترده یا سریع نیستند تا جلوی فاجعه را بگیرند.
نقش افراد: انتخابهای کوچک، تأثیرات بزرگ
در حالی که دولتها و شرکتها بازیگران اصلی این میداناند، نقش افراد نیز غیرقابل چشمپوشی است. هر یک از ما با انتخابهای روزانهمان—از نوع غذایی که میخوریم تا نحوه رفتوآمدمان—در این بحران سهیم هستیم. کاهش مصرف گوشت، استفاده از دوچرخه یا حملونقل عمومی، و بازیافت زبالهها تنها چند نمونه از اقداماتیاند که میتوانند ردپای کربن ما را کاهش دهند. بر اساس مطالعهای از دانشگاه آکسفورد، اگر هر فرد در کشورهای توسعهیافته مصرف گوشت خود را نصف کند، انتشار گازهای گلخانهای مرتبط با غذا تا ۳۰ درصد کاهش مییابد.
اما این اقدامات فردی زمانی مؤثرند که به یک جنبش جمعی تبدیل شوند. جنبشهایی مانند «جمعهها برای آینده»، که توسط گرتا تونبرگ الهام گرفته شده، نشان دادهاند که آگاهی و فشار اجتماعی میتواند سیاستها و رفتار شرکتها را تغییر دهد. با این حال، نباید بار مسئولیت را صرفاً بر دوش افراد گذاشت؛ تغییرات سیستمی همچنان ضروری است.
ضرورت یک رویکرد جمعی
واقعیت این است که هیچکدام از این بازیگران (دولتها، شرکتها یا افراد) بهتنهایی نمیتوانند تغییرات اقلیمی را متوقف کنند. این یک چالش جمعی است که نیازمند همکاری در همه سطوح است. دولتها باید قوانین سختگیرانهتری وضع کنند و مشوقهایی برای انرژی پاک ارائه دهند. شرکتها باید مدلهای کسبوکار خود را بازطراحی کنند تا پایداری در هسته آنها قرار گیرد. و افراد باید با انتخابهای مسئولانه و مطالبهگری از نهادهای قدرت، بخشی از این تغییر باشند.
ایران، بهعنوان کشوری که هم از منابع طبیعی غنی برخوردار است و هم با چالشهایی مانند کمآبی و آلودگی هوا دستوپنجه نرم میکند، میتواند الگویی برای این رویکرد جمعی باشد. توسعه انرژی خورشیدی، احیای تالابها، و آموزش عمومی درباره مصرف پایدار، گامهایی عملیاند که میتوانند در سطح ملی اجرا شوند.
آینده در دستان ما
تغییرات اقلیمی یک آزمون برای بشریت است؛ آزمونی که توانایی ما در همکاری، نوآوری و فداکاری را محک میزند. این بحران نه تنها درباره نجات سیاره، بلکه درباره نجات خودمان و نسلهای آینده است. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا نه تنها با سیارهای غیرقابل سکونت، بلکه با وجدانی سنگین روبهرو خواهیم بود. هر تصمیم کوچک، هر سیاست جدید، و هر تغییر در رفتار شرکتها، قطعهای از این پازل بزرگ است. آیندهای که میخواهیم، به دست خودمان ساخته میشود و زمان برای شروع همین حالا است.