بررسی بازی Call of Duty Modern Warfare 2 (کالاف دیوتی)
به گزارش کارمادیو، کال آو دیوتی یا ندای وظیفه مجموعهای از بازیهای ویدئویی در گونهٔ تیراندازی اول شخص است که توسط کمپانی اکتیویژن منتشر شدهاست. این کمپانی ابتدا در سال ۲۰۰۳ بر روی بازیهایی که داستانشان در جنگ جهانی دوم جریان داشتند متمرکز بود. این مجموعه با گذشت زمان، بازیهایی را در رویدادهای اواسط جنگ سرد، دنیاهای آینده، و فضای خارج از کشور ترسیم شدهاند را تولید کردهاست.
این فرنچایز شوتر اول شخص، ضمن ارائه گیمپلی بسیار روان و شوتینگ لذتبخش، معمولا از گرافیک فنی عالی و عناصر روایی درگیرکنندهای برخوردار است و بازیکن را در دنیایی جنگزده غرق میکند. شاید گیمپلی بخش کمپین سری بازیهای کالاف دیوتی آنقدر تاکتیکی و چالشبرانگیر نباشد، اما بهرحال توانسته است تجربه فان و سرگرمکنندهای را به ارمغان بیاورد. از سوی دیگر، بخش چندنفره این فرنچایز بسیار رقابتی و سرعتی است و در سطحی حرفهای در مسابقات eSports دنبال میشود.
ژانر | شوتر اول شخص |
تاریخ انتشار | ۶ آبان ۱۴۰۱ |
پلتفرمها | ایکس باکس سری ایکس، ایکسباکس وان، پلی استیشن 5، پلیاستیشن 4، پیسی |
درجه سنی بازی | مناسب برای ۱۷ سال به بالا |
ناشر بازی | اکتیویژن |
حالت بازی | تک نفره، چند نفره |
مدت زمان بازی Call of Duty Modern Warfare 2
داستان اصلی: ۸ ساعت
داستان + جزئیات فرعی: ۱۰ ساعت
۱۰۰ درصد: ۱۵ ساعت
با اینکه سری بازیهای کالاف دیوتی Call of Duty در طی این ۲۰ سال فراز و نشیبهای مختلفی داشته است، اما غالبا توانسته است که روند رو به رشد خود را در جذب مخاطب و افزایش درآمدهای حاصل حفظ کند. در ادامه سعی خواهیم کرد تا نگاهی مختصر بر تاریخچه سری بازیهای کالاف دیوتی بیندازیم و نسخههای اصلی این فرنچایز که از سال ۲۰۰۳ تا کنون منتشر شدهاند را خدمت شما عزیزان معرفی کنیم. دقت کنید که در این مقاله کالاف دیوتی، صرفا نسخههای اصلی فرنچایز را معرفی خواهیم کرد و کاری با نسخههای فرعی و نسخههای بازسازی شده نداریم.
مدرن وارفر ۲ بیشتر از این که مراحل اکشن داشته باشد، روی بخش مخفیکاری مانور میدهد و گاهی اوقات حتی باور کردن آن سخت است که دارید «کال آو دیوتی» بازی میکنید، نه بازی جدید استودیوی آرکین! نه این که لزوما مراحل مخفیکاری بد باشند، اما قضیه وقتی جالب شد که در یکی از مراحل کاملا مخفیکاری بازی که الگوی آن هم مستقیما از روی یکی از محبوبترین مراحل کل سری گرفته شده، بازی من را مدام در موقعیتهایی قرار میداد که ۱ به ۵ یا حتی ۱ به ۸ با تعداد زیادی سرباز روبرو شوم و عملا غیرمستقیم من را مجاب میکرد که از ابزارهای مختلفی استفاده کنم تا اجازه شناسایی شدن توسط دشمن و درگیری با آنها در تعداد زیاد را به خودم ندهم. خوشساخت؟ بله، قطعا. کال آو دیوتی؟ نه، اصلا! مدرن وارفر ۲ وقتی عجیبتر شد که در یکی از مراحل پایانی، بازی تبدیل به یک مرحله اشاره و کلیک مخفیکاری شد که به جای فرمان شنیدن، باید به بقیه فرمان بدهید. از این که بگذریم، بازی در یکی از مراحل دیگر عملا تبدیل به یک نسخه اکشنتر از رزیدنت اویل میشود که باید ابتداییترین تجهیزاتتان را کرفت کنید؛ کرفت در یک بازی کال آو دیوتی، چقدر عجیب و در عین حال امیدوارکننده!
بازی جدید اینفینیتیوارد با اختلاف از دو نسخه اخیر یا Cold War و Vanguard جلوتر ایستاده است. با این که کلد وار و ونگارد در دوره جنگ سرد و جنگ جهانی دوم به سر میبردند، اما جهتگیریهای سیاسی امروز، نقش کمتری در قصهگویی نظامی آنها داشت. در Modern Warfare 2 ما در عین حال که انتظار دنبالهای برای نسخه ۲۰۱۹ را داریم، دنبال نشانههای ریبوت و معرفی شخصیتهایی مثل سوپ و گوست در کنار شخصیتهای جدید هستیم. بازی در نیمه اول فرصت کافی برای پرداختن به هر دو مورد را ندارد و بعد از مدتی از تکاپو میافتد. از نیمه دوم ماجرا عوض میشود اما راستش را بخواهید، باز هم خبری از یک رشد یکنواخت تنش در داستان و اتفاقات نیست. شاید حتی بتوان گفت که مدرن وارفر ۲ یکی از سینوسیترین ریتمها را در تمام بازیهای کال آو دیوتی را دارد.
منظورم را اشتباه نگیرید؛ پا گذاشتن روی یک کلیشههای قدیمی و به شدت منسوخ کال آو دیوتی مثل پرده سوم و کمپینهای کوتاه ۴-۵ ساعته که هیچ شخصیت به یادماندنیای در آنها نمیدیدیم، اتفاقا خیلی هم جذاب است. مشکل اینجاست که اینفینیتیواردِ جدید، در حین فدا کردن خیلی از این کلیشهها، متاسفانه ریسمانهای اشتباهی را هم پاره کرده که باعث آشفتگیهای جدیدی در کمپین بازی میشود. به جز این که بازی در نیمه اول واقعا آنقدرها برای یک شوتر اول شخص جذاب و گیرا نیست، مراحل مخفیکاری گاه و بیگاه دخل ریتم بازی را میآورند. شکست کلیشهها برای کال آو دیوتی جذاب است، ولی بهایی هم دارد. موردی که شاید شما آن را احساس نکنید ولی من را در یکی دو مرحله واقعا کلافه کرد، کوتاه و بلند بودن یک سری از مراحل بود. مثلا دو مرحله پشت به پشت هم در آمستردام جریان دارند که شاید مجموعا ۲۰ دقیقه طول بکشند اما تعدادی از مراحل پایانی بازی بعضا به ۴۰ دقیقه هم میرسند که واقعا جای نفس کشیدن هم به مخاطب نمیدهند.
بعضی از مرحلههای مخفیکاری طوری طراحی شدهاند تا حس جدیدی را نسبت به مراحل قدیمی مثل Cliffhanger (مرحله اول برفی در MW2 اصلی) را به شما بدهند اما تعداد آنها بیش از حد نیاز است. بعضی از این مراحل به عمد یا به انتخاب بازیکن، در میانه راه اکشن پر و زد و خورد را برمیگردانند اما همچنان چگالی آنها در یک بازی ۷ ساعته زیاد است و البته بازی راههای بد و البته بعضا به شدت خلاقانهای را برای پیدا کردن راه خودش از بین این مرحلهها پیدا میکند. این یعنی تمام مرحلههای مخفیکاری اصلا شبیه به هم نیستند و بعضی از آنها حتی با دست خالی شما را در میان لانه گرگ رها میکنند تا راه خودتان را پیدا کنید. در چنین لحظاتی، راستش را بخواهید Modern Warfare 2 حتی استانداردهای سهگانه اصلی را هم رد میکند و بنچمارک جدیدی برای طراحی مرحله میشود. اغراق نیست اگر بگویم که گاه و بیگاه ممکن است فراموش کنید که در حال تجربه کمپینی از یک بازی کال آو دیوتی هستید.
نمیدانم چرا، اما بعضی از مراحل بازی که راههای جدید و خلاقانهای هم برای اکشن پر زد و خورد پیدا کردهاند، در آشفتهترین وضعیت ممکن ریتم بازی را از پا در میآورند. بعضی از آنها آنقدر به اصطلاح خارج از بحث هستند که حتی اگر طراحی خوبی هم داشته باشند، آنقدر تحت تاثیر فیلمهای درجه دو اکشن هالیوودی ساخته شدهاند که باعث میشوند تا فکر کنید چرا این مرحله اصلا باید به بازی نهایی راه پیدا کند و هدف آن چیست، چرا که انگار از وسط یکی از مراحل بتل رویال وارزون در آمدهاند. متاسفانه کمپین بازی این روند سینوسی را از ابتدا تا انتها با خود دارد و تجربه مراحل شاهکار را مثل بادام تلخ در ظرف آجیل به تجربههای بد تبدیل میکند. بدون اغراق میگویم که Modern Warfare 2 گاهی آنقدر ایدههای برجسته و نوآورانهای رو میکند که باورتان نمیشود که چرا یک مرحله در میان، یک تیر به پای خودش شلیک میکند و دوباره به سطر اول برمیگردد.
مدرن وارفر 2 در ابتدا داستان منحصر به فرد خودش را ندارد و پس از موشکهای آمریکایی که در ابتدای بازی گم میشوند و بعد تازه کم کم با «ژنرال شپرد» آشنا میشوید، بازی کم کم تکنیکهای جدید خودش را روی سناریوی قدیمی بازی ۲۰۰۹ پیاده میکند. البته که این چند خط برای اسپویل کردن داستان بازی کافی نیست، چرا که داستان از این حرفها پیچیدهتر میشود. در مجموع به عنوان یک ریبوت، داستان بازی خیلی بیشتر از قبل به بازی قدیمی اشارههای ریز و درشت دارد و بعضی از صحنهها یا مراحل را مستقیما پیاده کرده ولی چاشنی خودش را به آنها میزند. در این بین، شخصیتها اما تفاوتهایی دارند که آنها را خیلی هوشمندانه از پرسوناهای قدیمی خودشان جدا میکند و یک شخصیت با روح جدید به آنها میبخشد.
شخصیت گوست که در این بازی ماسک جدیدی هم به صورتش میزند، این بار نقش مافوق سوپ مکتاویش را بازی میکند، در حالی که در MW2، مکتاویش فرمانده نیروها شده بود. با وجود داشتن زوج پرایس و گز، حالا تسکفورس ۱۴۱ در یک سوی دیگر دنیا با مکتاویش و گوست قصه تعریف میکند و شیمی بین آنها در ابتدا نه چندان جذاب اما در ادامه از نوع برادری میشود و به نظرم حتی پتانسیلهای خیلی بیشتری را برای یک MW3 احتمالی (که قطعا اتفاق میافتد!) دارد. یکی از مکالمههای بازی فقط از این که مکتاویش اصطلاحات اسکاتلندی را در بیسیم میگوید و گوست که خودش انگلیسی است حتی یک کلمه از آنها را متوجه نمیشود آنقدر بامزه و با روح بود که قطعا میتوان گفت نویسندهها کار خودشان را به شدت با بازنگری این شخصیتها خوب انجام دادهاند. از طرفی، بازی به جز نیروهای انگلیسی تسکفورس ۱۴۱، یک گروه مکزیکی به فرماندهی «الخاندرو وارگاس» معرفی میکند که در نوع خود یکی از قصههای جذاب بازی است و سرنوشت آن را با بقیه گره میزند.
اگر بازیهای اصلی به سوپ مکتاویش به عنوان یک شخصیت اصلی در سهگانه نگاه کرده بودند و شخصیتی مثل گوست چنین شانسی را نداشت، حالا سازندهها سوپ را در سایه گوست معرفی میکنند و شخصیت عمیقتری هم به او میبخشند. دلیل اصلی برای این که شخصیتها حالا بیشتر به چشم میآیند و هر فقدانی مربوط به آنها بیشتر حس میشود، میانپردهها هستند. میانپردههایی که کارگردانی جذاب و دیالوگهای شنیدنی دارند و آمریکاییها و مکزیکیها هر کدام به متود خودشان برای گفتگو و چینش استراتژی رو میآورند. راستش را بخواهید، کاتسینهای Modern Warfare 2 گاهی فراتر از یک بازی ویدیویی میروند و خیلی بیراه نیست اگر بگوییم که تیم اینفینیتیوارد میتواند همین حالا هم یک فیلم سینمایی کوتاه در حد و اندازه فیلمهایی مثل Sicario با پسزمینه داستانی مشابه بسازد و چیزی از آنها کم نداشته باشد.
سالهاست که اکتیویژن تلاش میکند تا هر سال کال آو دیوتی جدید را با عناوین دهان پرکن تبلیغ کند و به کمپینهای آن لقب بزرگترین تجربههای گیمینگ سال را بدهد. هر چند که سالهاست در چنین کاری شکست خورده، اما به نظر من Modern Warfare 2 واقعا شروع جدیدی برای کال آو دیوتی یا به قول شعار خود بازی، «دورانی جدید» برای یکی از قدیمیترین شوترهای تاریخ است. مهم نیست که چقدر از تجربه بخش چندنفره کال آو دیوتی فراری باشید، داستانهای آن را سطحی ببینید یا به کلیشههایش عادت کرده باشید؛ MW2 برای هر نوع مخاطبی یک کارت جدید در آستین خود دارد که قطعا از دیدن آن شگفتزده میشوید و به نظرم تعدادی از لحظات آن را واقعا تا سالها به یاد میسپارید. کمپینی که البته ضعفهای آن در ریتم سینوسی و بعضی دیگر از مراحلی نهفتهاند که روحتان را بدون پروا میخراشند و از شدت بیهدف بودن شما را به فکر وا خواهند داشت.